میان خاک ، سر از آسمان در آوردیم ******** چقدر قمری بی آشیان ، در آوردیم
وجب وجب ، تن این خاک مرده را کندیم ******** چقدر ، خاطره ي نیمه جان در آوردیم
به حیرتیم ، که ای خاک پیر بابرکت ******** چقدر از دل سنگت ، جوان در آوردیم
چقدر ، خیره به دنبال ارغوان گشتیم ******** ز خاک تیره ولی ، استخوان در آوردیم
شما حماسه سرودید و ما به نام شما ********* فقط ترانه سرودیم و نان در آوردیم
برای این که بگوییم با شمابودیم ********* چقدر از خودمان داستان در آوردیم
و آبهای جهان ، تا از آسیاب افتاد ********* قلم بدست شدیم و زبان در آوردیم